رمان بیچارگان اولین اثر فئودور داستایفسکی به تصویر کشیدن فقر و عشق
رمان بیچارگان اولین اثر فئودور داستایفسکی

خلاصه داستان
مضمون اصلی رمان چیست؟
چناچه از اسم کتاب هم بر میآید مضمون اصلی رمان بیچارگان اثر فقر و بیچارگی است.
قسمتهایی از متن رمان بیچارگان اثر فئودور داستایفسکی
- سقفِ آزادی رابطهی مستقیم با قامتِ فکری مردمان دارد. در جامعهای که قامتِ تفکر و همت مردم کوتاه باشد، سقفِ آزادی هم به همان نسبت کوتاه میشود.
- وقتی سقف کوتاه باشد، آدمهای بزرگ سرشان آنقدر به سقف میخورد که حذف میشوند، آدمهای کوتوله اما راحت جولان میدهند.
- مردمِ عوام هم برای بقا آنقدر سرشان را خم میکنند که کوتوله میشوند و سقفها پایین و پایینتر میآید و مردم بیشتر و بیشتر قوز میکنند، تا اینکه کمر خم میشود و دیگر نمیتوانند قد راست کنند.
- خاطرات، چه شیرین چه تلخ، همیشه منبع عذاب هستند؛ دستکم برای من که چنین است؛ اما حتی این عذاب هم شیرین است. و وقتهایی که دل آدم پُر است، بیمار است، در رنج است و غصهدار، آن وقت خاطرات تروتازهاش میکنند، انگار که یک قطرهی شبنم شبانگاهی که پس از روزی گرم از فرط رطوبت میافتد و گل بیچارهی پژمرده را که آفتاب تند بعدازظهر تفتهاش کرده شاداب میکند.
- بدبختی یک بیماری واگیردار است. آدمهای بیچاره و بدبخت بایستی از هم دوری کنند تا بدبختیشان به هم سرایت نکند و بیشتر نشود.
- آدمهای ثروتمند از فقیرهایی که به صدای بلند از بختشان شکوه و شکایت میکنند خوششان نمیآید، میگویند اینها سمج هستند و مزاحمشان میشوند! بله، فقر همیشه سمج است – شاید غرولُند این گرسنهها خواب را از سر ثروتمند بپراند.
اگر شما هم به رمان و کتاب علاقهمندید میتوانید بیشتر بخوانید.
یادداشتهای دیگر از زری صیدمحمدی رو اینجا دنبال کنید.
“لطفاً به این یادداشت امتیاز بدهید.”