اختلال هویت گسسته
اختلال هویت گسسته یا اختلال هویت تجزیه ای در گذشته اختلال چند شخصیتی نامیده میشد و اختلالی هست که فرد در آن دو یا چند هویت جدا (شخصیت جدا) دارد که هر کدوم از این هویتها به نوبت و به صورت مجزا فرد را کنترل میکنند. در اختلال هویت گسسته فرد نمیتواند اطلاعات اتوبیوگرافی یا رویدادهای مهم زندگی خودش را به یاد بیاورد.
اگر فیلم «سایکو» اثر هیچکاک را دیده باشید حتماً متوجه شدید که کاراکتر فیلم (نورمن بیتس) چند شخصیت مختلف دارد که بعضی از آنها آرام و سربه زیر هستند و بعضی دیگر خشن هستند یا در فیلم سینمایی«سه چهر ایو» داستان زنی را روایت میکند که به اختلال هویت گسسته مبتلا است. در یکی از سکانسها او کفشها و لباسهای گران قیمتی را درکمدش پیدا میکند که یادش نمیآید آنها را چه زمانی خریده است. پس با توجه به تعریف بالا از اختلال هویت گسسته رنج میبرد و با توصیف کارکترای فیلمها تا حدودی با این اختلال آشنا شدیم حالا در ادامه به توضیح کاملتری از این اختلال میپردازیم.
اختلال هویت گسسته چیست؟
اختلال هویت گسسته یکی از اختلالات گسستگی است. این اختلال نشانه ناتوانی در ترکیب جنبههای مختلف شخصیت، حافظه و هوشیاری هست تا جایی که هر حالت از شخصیت طوری تجربه میشود که انگار زندگی و گذشته مخصوص به خود، خودپنداره و هویت مخصوص به خود را دارد. هویتهای مختلف معمولاً اسمهای مختلفی دارند و معمولاً شخصیتها، متضاد یکدیگر هستند (مثلاً یکی از شخصیتها خرابکار و دیگری سازنده است و یا یک شخصیت منفعل و دیگری فعال است).
افراد مبتلا به اختلال هویت تجزیه ای بسیاری از رویدادهای مهم زنذگی را قطعه قطعه به یاد میآورند. (یعنی قطعاتی بزرگ از کل یک رویداد رو به یاد نمیآورند) و میزان این فراموشیها بسته به هویتهای مختلف کمتر یا بیشتر میشود. (شخصیتهای خصومت آمیز و پرخاشگر معمولا حافظه کاملتری دارند در حالی که تعداد خاطرات ناقص در شخصیتهای منفعل بیشتر است) هویتهای مختلف معمولاً ادعا میکنند که از وجود هویت یا هویتهای دیگه بی خبر هستند ولی ممکن است برای کنترل رفتار فرد با یکدیگر بجنگند. هویتی که کنترل را در دست ندارد ممکن است با ایجاد توهمات شنیداری به سطح هوشیار ذهن دسترسی پیدا کند (فرضاً با دستور دادن به افرادی که فرد احساس میکند آنها را میشنود و باید طبق آنها عمل کند).
نشانههای اختلال هویت گسسته :
در هویت فرد اختلالاتی به وجود میآید که خصوصیت اصلی آن حضور دو یا چند حالت شخصیتی متفاوت است که در بعضی از فرهنگها ممکن است جن زدگی محسوب شود. در این وضعیت فرد احساس میکند هویتش عوض میشود (مختل شدن احساس هویت) و خودش نیست که تصمیم میگیرد چه کار کند (حس کنترل مختل میشود). در اختلال هویت تجزیه ای ، رفتارها، هوشیاری، ادراک، شناخت، هیجان و اعمال حسی-حرکتی تغییر میکند.
فرد رویدادهای روزمره، اطلاعات شخصی مهم و یا رویدادهای تروماتیک را به طور مکرر فراموش میکند که این فراموشی با فراموشی معمولی و عادی مطابقت ندارد.
سمپتومهای این اختلال باعث میشود تا در عملکرد اجتماعی، شغلی یا سایر زمینههای مهم زندگی فرد، رنج یا نقص شدید بوجود آید.
این اختلال بخشی عادی از یک عوامل آداب و رسوم یا شعار فرهنگی یا مذهبی نیست.
توجه: در مورد کودکان نمیتوان نشانههای همبازیهای خیالی یا سایر بازیهای خیالی نسبت داد.
این سمپتومها ناشی از اثر یک ماده یا فیزیولوژیک نیست.
تاریخچهی اختلال هویت گسسته
اختلال هویت گسسته برای اولین بار در سال ۱۹۸۰ در دفترچه راهنمای روانشناسی گنجانده شد. در دهه ۱۹۷۰ علاقه مردم به موضوع چند شخصیتی بودن افراد با فیلم سینمایی «سیبل» افزایش یافت. این فیلم سینمایی بر اساس داستان واقعی نوشته شده است که در آن دختری شانزده شخصیتی متفاوت داشت.
در گذشته بسیاری از موارد اختلال هویت گسسته، اسکیزوفرنی تشخیص داده میشد نه اختلال گسسته.
نکته: چون کلمهی اسکیزوفرنی از ترکیب دو لغت که اولی اسکیزن (به معنای تقسیم کردن) و فرن (به معنای ذهن) تقسیم شده مردم اشتباه فکر میکنند که اسکیزوفرنی به معنای شخصیت تقسیم شده است.
تفاوت مبتلایان اسکیزوفرنی با مبتلایان به اختلالان هویت گسسته:
مبتلایان به اسکیزوفرنی در تشخیص واقعیت از غیر واقعیت مشکل دارند. به همین دلیل “گسستگی” مورد نظر در اسکیزوفرنی قطع رابطه (گسسته شدن پیوند) بین دو چیز است:
الف: افکار، احساسات و رفتارهای فرد
ب: چیزی که آن را واقعیت مینامیم ( تشخیص واقعیت، وظیفه “عقل” است).
اما در اختلال هویت گسسته، پیوند بین فرایندهای ذهنی ( مثل ادراک، حافظه و خودآگاهی) گسسته میشود.
انواع هویتها در اختلال هویت تجزیه ای:
فرد در این اختلال معمولا یک هویت اصلی یا همان شخصیت اصلی دارد که پیش از آغاز اختلال روانی وجود داشته است و یک یا چند شخصیت یا هویت فرعی دارد که پس از آغاز اختلال به وجود میآیند.
هویتهای فرعی در اختلال هویت گسسته
به طور کلی هویتهای فرعی، انواع شخصیتهای متضاد را دربر میگیرند و هر یک از آنها معمولاً بعضی جوانب زندگی را کنترل میکند (مثلاً یک هویت زندگی جنسی، هویت دیگر شغل و هویت سوم خشم فرد را در کنترل دارد).
علت اصلی اختلال هویت تجزیه ای:
عامل اصلی در گذشته افراد مبتلا به اختلال هویت گسسته ترومای کودکی است. مطالعات نشان میدهد بیش از نود و پنج درصد افراد مبتلا به اختلال هویت گسسته در کودکی مورد بدرفتاری فیزیکی و سوء استفاده از جمله سوء استفاده جنسی از طرف محارم خود قرار گرفتند. اکثر افراد روان رنجور اعلام میکنند که اختلال آنها از کودکی اغلب پیش از دوازده سالگی و همگام با تروماهای شدید بوجود آمده است.
روانشناسان به طور گسترده در تلاش بودند تا قربانیان بدرفتاری کودکی را متقاعد سازند تا جزییات بدرفتاری را افشا کنند یا هویتهای فردی را نشان دهند. شواهد نشان میدهند که قدرت تلقین هیپنوتیزمی ممکن است آنقدر زیاد باشد که باعث ایجاد شخصیتهایی شود که اصلا وجود نداشته است.
اختلال گسستگی مثل اختلال هویت گسسته با تروما و اختلال پس از سانحه مرتبط هستند. اختلالاتی که در سربازان از جبهه برگشتهی جنگ ویتنام مشاهده شد باعث افزایش توجه به این دو سندروم یعنی تروما و اختلال پس از سانحه شده است.
نتیجه گیری:
در مطالب بالا در مورد اختلال هویت گسسته نوشتیم و گفتیم که این اختلال یکی از انواع اختلالات گسستگی است که در گذشته به اختلال چند شخصیتی یا چند هویتی معروف بود و همچنین بیان شد که علت اصلی اختلال هویت تجزیه ای یا همان گسسته بدرفتاری فیزیکی و سوء استفاده جنسی در کودکی است. در این مقاله به این نکته پی بردیم که اسکیزوفرنی با اختلال هویتگسسته متفاوت است. در این اختلال فرد دو نوع هویت دارد. هویت اصلی و هویت فرعی که هویت اصلی همان شخصیت میزبان است.
برای خواندن یادداشتهای دیگر در حوزه روانشناسی اینجا رو دنبال کنید.
یادداشتهای دیگر از مونا جلالی مقدم را در این صفحه دنبال کنید.
“لطفاً به این یادداشت امتیاز دهید”