کتاب سفر به انتهای شب اولین رمان نابغه فرانسوی لویی فردینان سلین
کتاب سفر به انتهای شب اثر لویی فردینان سلین
نمیدانم که شما کتاب سفر به انتهای شب اثر لویی فردینان سلین را خواندهاید یا نه. اما اگر نخواندهاید حتماً پیشنهاد میدهم که این کتاب را یک بار هم که شده بخوانید اثری که چارلز بوکوفسکی شاعر و نویسندهٔ آمریکایی اعتقاد دارد: «سفر به انتهای شب بهترین کتابیست که در دوهزار سال گذشته نوشته و به چاپ رسیده است». پس در این یادداشت قصد داریم که این کتاب را به شما معرفی کنیم.
من این کتاب را با ترجمه فرهاد غبرایی خواندم که در مقدمه کتاب گفته است سفر به انتهای شب کتاب آسانی نیست نه فقط از لحاظ ترجمه، که بماند تعبیر و تفسیر اثر از آن هم سختتر است، حتی خواندش هم آسان نیست مرد سفر میخواهد.
شخصیت اصلی داستان کیست؟
شخصیت اصلی داستان فردینان باردامو همانند سلین یک پزشک است. اسم او فردینان مشابه اسم نویسنده است میتوان گفت این این رمان تا حدودی داستان خود سلین است.
فردینان در زمان جنگ جهانی اول زندگی میکند. او به طور اتفاقی و ناخواسته و کمیک وارد جنگ میشود.
او از مرگ میترسد و اصلاً دلش نمیخواهد در هیچ جنگی باشد. او یک انسان معمولی است که راهی جز جنگ پیش رویش نیست.
در جنگ با رذالتِ آدمها روبه رو میشود و انسانهایی را میبیند که به غایت پست هستند و نمیتواند هیچ وقت آنها را فراموش کند. او به دنبال یافتن معنای زندگیش و رهایی از پوچی از آن فضا فرار میکند. فردینان به دنبال دیدن روشنایی در انتهای شب است دنبال راهی است که از پوچی زندگی خلاصیش دهد اما ظاهرن در راه به موفقیتی نمیرسد.
آیا فردینان یک قهرمان است؟
فردینان یک قهرمان شجاع و از خود گذشته نیست که با میل خودش و به خاطر افکار میهنپرستی به جنگ رفته باشد. او یک فرد ضدِ جنگ است. یک انسان جهان وطنی که به هیچ جا تعلق خاطری ندارد از همه جا فرار میکند تا فقط بتواند زنده بماند در جایی از کتاب میگوید مَرضم این است که از همه جا فرار کنم.
باردامو معتقد است که عاقلانهترین راه ترسو بودن است چرا که ترسو ها ممکن است زنده بمانند در حالی که آدم های شجاع کشته میشوند. و این همان کنایهایست که سلین در مورد جنگ و اربابان به زبان میآورد.
فردینان در جایی از کتاب در مورد جنگ میگوید جنگ همان صلح است که بیپردهتر با ابزارهای کشنده اجرا میشود.
“عاقلانهترین راه ترسو بودن است چرا که ترسو ها ممکن است زنده بمانند در حالی که آدم های شجاع کشته میشوند.”
سلین آنچنان وضعیت جامعه را شجاعانه و با صداقت بیان میکند که هنگام خواندن کتاب گاهی از این که اینچنین بیواسطه به دل تاریکی میرفتم بر خود میلرزیدم.
وقتی فردینان به خاطر فرار از شرایط سخت خودش را تسلیم دشمن میکند، خواننده نمیداند که این کمدی را که دل یک تراژدی رخ میدهد چگونه قضاوت کند. نمیداند اگر جای فردینان بود چه میکرد.
یکی از نکاتی که در این کتاب توجهم را جلب کرد این بود که فردینان برایش مهم نبود که چطور دیده شود و یا این که چه رفتار زشت و ناجوانمردانهایی نشان میدهد.
کتاب علاوه بر این که یک اثر ضد جنگ است به مسائل بنیادین انسانها نیز پرداخته است و جنگ را ناشی از حماقت و کینهتوزی انسانها میداند. انسانهایی که شیوه و عقاید زندگیشان را تغییر نمیدهند و نمیخواهند برای رهایی از افکار پلیدشان کاری انجام دهند.
قسمتهایی از متن کتاب سفر به انتهای شب :
- اسبها خیلی خوشبختند، چون اگرچه آنها هم مثل ما جنگ را تحمل میکنند، اما لااقل کسی از آنها نمیخواهد ثبتنام کنند و یا وانمود کنند که به کارشان ایمان دارند. اسبهای بیچاره ولی آزاد! افسوس که شور و اشتیاق کثافت فقط برای ماست.
- عشق که به میدان میآید ، هرکدام از طرفین سعی میکنند دردشان را روی دوش دیگری بیندازند، ولی هرکاری که بکنند، بینتیجه است و دردهایشان را دست نخورده نگه میدارند. دوباره از سر میگیرند، بازهم سعی میکنند جایی برایش پیدا کنند.
- کشیش مدتهاست که دیگر به خدایش فکر نمىکند. درحالیکه خادم کلیسا هنوز سر ایمانش ایستاده! آن هم به سختىِ فولاد! جدا که آدم حالش به هم میخورد.
آدم باید خیلی ذلیل باشد که حسرت سالهای بخصوصی از عمرش را بخورد.
ماها میتوانیم با رضایت خاطر پیر شویم.
مگر دیروز آش دهن سوزی بود؟
یا مثلاً پارسال؟
عقیدهات غیر از این است؟
افسوس چه را بخوریم؟ ها؟
جوانی؟
ما هرگز جوان نبودیم!
“جنگ همان صلح است که بیپردهتر با ابزارهای کشنده اجرا میشود.”
اگر شما هم به رمان و کتاب علاقهمندید میتوانید بیشتر بخوانید.
یادداشتهای دیگر از زری صیدمحمدی رو اینجا دنبال کنید.
“لطفاً به این یادداشت امتیاز بدهید.”