بودیل جین ؛ گفتوگو با تصویرگر زن آمستردامی
تصویرگری در جریان زمان، داستان بودیل جین
بودیل جین (Bodil Jane) یک تصویرگر زن آمستردامی است که بخاطر پرترههای رنگارنگش از «زنان واقعی» معروف شده. تصویرگری های او چشمنواز، گرم، صمیمی و دلربا هستند. سبکی که مشتریان بزرگی مثل یونیسف (Unicef) ، نایکی (nike) و مجلهی نیویورکر(The New Yorker) را به خود جذب کرده است.
بودیل جین بعد از اقامت در روتردام برای تحصیل در آکادمی ویلم دکونینگ (Willem de Kooning Academy) به آمستردام بازگشت. او در حال حاظر در استودیویی کار میکند که با دوچرخه تا خانهاش ده دقیقه فاصله دارد.
در ادامه بخشی از مصاحبه با بودیل جین را میخوانید.
برای خواندن مصاحبه با دیگر تصویرسازان موفق به صفحه گرافیک بروید.
هیچ وقت فکر میکردید که یک روز تصویرگر بشوید؟
خب من در خانوادهای خلاق بزرگ شدهام. پدر و مادرم هر دو هنرمندند. مادرم سرامیک آرتیست است و برای رستورانها و خانهها کاشیهای سرامیکی میسازد. پدرم هم برای شرکتهای تبلیغاتی تصویرگری میکرد؛ اما در حال حاظر در حوزهی تبلیغات کار نمیکند و الان در شرکت مادرم مشغول به کار است.
وقتی که بچه بودیم پدرم ما را به آتلیهاش میبرد تا وقتی مجسمه میسازد ما سیاه قلم کار کنیم. مادرم کاشیهای سرامیکی قدیمیاش را به خانه میآورد و ما با کنار هم گذاشتن آنها آینهی موزائیکی درست میکردیم.
وقتی به تعطیلات میرفتیم همهی ما دفتر اسکیس داشتیم و اسکیس تمرین میکردیم. ( البته زمانهایی که از موزه دیدن نمیکردیم!) این در حالی بود که من اصلا فکر نمیکردم که در حال خلق کردن چیزی هستم. این کار برای من خیلی عادی بود. در حین فارغالتحصیلی از دبیرستان در روتردام یک دوره پیشنیاز آخر هفتهها در آکادمی «ویلم دکونیک» گذراندم. آنجا بود که با تصویرگری آشنا شدم و فهمیدم تصویرگری چیزی است که من میخواهم.
“وقتی به تعطیلات میرفتیم همهی ما دفتر اسکیس داشتیم و اسکیس تمرین میکردیم. این در حالی بود که من اصلا فکر نمیکردم که در حال خلق کردن چیزی هستم.”
تو به عنوان یک تصویرساز همیشه برای خودت کار کردی؟
یک تفاوت بین بودیل جین و همکلاسیهایش وجود داشت، در حالی که پدر ومادر بقیهی بچهها شغلهای خوب مطابق با استانداردهای اجتماعی داشتند، پدر و مادر من هنرمندان خلاق و مستقل تمام وقت بودند. ما زندگی خوبی داشتیم. من میدانستم این شیوه از زندگی امکانپذیر است و خوب بلد بودم چطور شرایطش را مدیریت کنم.
من بسیار خوشبخت بودم که میدانستم زندگی یک تصویرگر مستقل چگونه است. وقتی سال دوم مدرسهی هنر بودم یک وبلاگ راهاندازی کردم و کارتهای تبلیغاتی فروختم. آن زمان تازه وارد بودم ولی نمیتوانستم صبر کنم. ترسیده بودم و اعتمادبهنفس نداشتم اما نمیخواستم این حسها مرا متوقف کنند. پدر و مادرم همیشه مرا حمایت میکردند و میگفتند کارت را بکن، بیرون همیشه ترسناک است.
در دوران تحصیل در مدرسهی هنر با وجود اینکه خیلی خجالت میکشیدم با کسی صحبت کنم به دورهمیهای طراحان میرفتم. در آن زمان مجله میخریدم فقط برای اینکه نام ویراستاران را بردارم و در گوگل آدرس ایمیلشان را پیدا کنم. گاهی وقتها به فروشگاهها میرفتم تا بپرسم آیا میتوانم روی پنجرهها نقاشی بکشم یا نه! و کارهایی مثل این…
میدانستم اگر بخواهم کار پیدا کنم باید مردم بفهمند چه کارهایی میتوانم انجام دهم و بودیل جین را بشناسند. همچنین وقتی فارغالتحصیل شدم نیازی به شغل نداشتم، چند کار شروع کرده بودم و میتوانستم به اندازهی سه ماه پس انداز کنم پس شروع خوبی داشتم.
تو تصویرسازی هستی که به خاطر پرترههایت به شهرت رسیدهای. آنها واقعی هستند یا زادهی تخیل؟
زنانی که من به تصویر میکشم زادهی تخیلم هستند در کشیدنشان از زنانی که کنارم هستند یا زنانی که دوست دارم باشم الهام میگیرم. در تصویرسازیهایم، افراد مختلف شهر همیشه الهام بخش من بودهاند.
“در تصویرسازی هایم، افراد مختلف شهر همیشه الهام بخش من بودهاند.”
از نظر من الهام بخشی زنان پایانناپذیر است. طرز رفتارشان، انرژیشان، ظاهرشان و… همه الهام بخش است. من مجبورم که آنها را به تصویر بکشم. برای من ظاهر مهم است. گاهی اوقات با دوچرخه در شهر میچرخم و دخترهایی با موهای فوقالعاده و نگرشی شگفت انگیز میبینم. در ذهنم از او عکس میگیرم و دختری شبیه به او میکشم. علاقهای در به تصویر کشیدن زنان به عنوان مدل ندارم. نمیخواهم زنان در کارهایم شبیه به زنانی باشند که در رسانهها میبینیم. زنان «بی نقص».
“نمیخواهم زنان در کارهایم شبیه به زنانی باشند که در رسانهها میبینیم.”
من به زنان عجیب و غیر متعارف، درخشان و استثنایی بیشتر از زنان زیبا و جذاب علاقهمند هستم. من میخواهم آنها گرم و صمیمی باشند نه اینکه باعث شوند حس خوبی نسبت به خودتان نداشته باشید. چیزی که برای من به عنوان یک تصویرگر مهم است این است که زنان بفهمند که با وجود تمام تفاوتهایشان زیبا هستند. «بی نقص» بودن حوصله سر بر است.
جالب است که همه کارهای بودیل جین را فمینیستی میدانند. من مفتخرم که فمینیست هستم. بنابراین خوشحال میشوم بگویند کارهایم فمینیستی هستند وقتی زنان در تصویرگری هایم قوی بنظر میرسند، این دقیقاً چیزیست که من دوست دارم.
“چیزی که برای من مهم است این است که زنان بفهمند که با وجود تمام تفاوتهایشان زیبا هستند.
«بی نقص» بودن حوصله سر بر است .”
تصویرگریهایت را چگونه توصیف میکنی؟
تصویرگریهای من رنگارنگ، شاد و ماکسیمالیستی هستند. چیزهای زیادی هست که باید به آنها توجه کنید. نقش و نگارها، جزئیات، اشیاء. تصویرگریهای من دیجیتالی هستند که کمی حس آبرنگ را به شما منتقل میکنند. فکر میکنم بتوانید این را در کارهایم ببینید. به طور کلی من با آبرنگ کار میکنم اما کارم را به نقاشی دیجیتال توسعه دادم. من از محیطهای شلوغ الهام میگیرم. مثل پارکها و باغها.
تصویرگریهای من شبیه کلاژ هستند. جایی که همهی منابع مختلف الهام بخش را کنار هم قرار دادهام. من هیچ چیز را بیقاعده به کارم اضافه نمیکنم. همه چیزها در کار من برگزیده و گلچین شدهاند. من هر چیزی را که در لحظه روی من تأثیر میگذارد جمع میکنم و نگه میدارم. وقتی به کارهای قدیمیترم نگاه میکنم تمام چیزهایی که در آن لحظات مرا مجذوب کرده بودند را به یاد میآورم.
“تصویرگریهای من رنگارنگ، شاد و ماکسیمالیستی هستند.”
این راه پَستی و بلندیهای بسیاری دارد. آخرین چالشی که در دنیای تصویرگری پشت سرگذاشتهای چه بوده؟
یکی از چالشهایی که اخیراً با آن دست و پنجه نرم کردم این بود که بعد از چند سال کار روی پروژههای مختلف، خلق کردن و تصویرگری برای خودم کم کم از زندگیام محو شد. به محض اینکه آزاد میشدم فقط میخواستم که وقتم را با دوستانم بگذرانم. یا کارهایی انجام دهم که از آنها لذت میبرم. خارج از پروژههای تصویرگری، من به زمان احتیاج داشتم برای استراحت کردن. ولی هرچقدر که بیشتر میگذشت و من برای خودم تصویرسازی نمیکردم همه چیز سختتر میشد.
یک روز فهمیدم که من دو سال است هیچ نقاشی برای خودم نکشیدهام. سؤال مهم این بود، آیا میتوانم دوباره برای خودم تصویرگری کنم؟
آیا هنوز میتوانم از انجام کاری که متعلق به مشتری نیست لذت ببرم؟
یا من تصویرگری هستم که هیچ پروژهی شخصی انجام نمیدهد؟
لذت بردن از نقاشی را فراموش کرده بودم و این مرا خجالتزده میکرد. آیا هیچ ایدهای از خودم نداشتم؟
برای همین احساس کردم که باید وقت بیشتری برای خلق کردن بگذارم. سعی کردم از روزهای تعطیل استفاده کنم. اما اینکار باعث شد سرخورده و ناامید شوم چون با وجود زمان هم من هیچ کاری انجام ندادم. شاید احتیاج داشتم با برنامه عمل کنم. کمتر شکایت کنم و بیشتر خلق کنم. من فهمیدم هر چه بیشتر کار کنی بیشتر آرامش خواهی یافت. هر روز میتوانید کاری انجام دهید که شما را خوشحال میکند هرچند که شما از نتیجه راضی نباشید. حداقل شما کاری را انجام دادهاید که از آن لذت بردهاید.
از هفتهی اول سال ۲۰۲۰، هفتهای یک نقاشی کشیدهام. البته سعی میکنم زیادهروی نکنم چون سنگ بزرگ نشانهی نزدن است.
“هر روز میتوانید کاری را انجام دهید که شما را خوشحال میکند هرچند که شما از نتیجه راضی نباشید.”
چه توصیهای برای تصویرگرهای تازهکار دارید؟
یکی از چیزهایی که من بسیار در بین دوستان تصویرگرم و یا همکلاسیهای سابقم در مدرسهی هنر دیدهام عدم اعتمادبهنفس یا احساس ترس در آنهاست که مانع میشود کارهایشان را به نمایش بگذارند. در صورتی که این موضوع نباید مانع کار شما شود. مهم نیست که چقدر کار شما خوب است، چون شما همیشه این حس عدم اعتمادبهنفس را در خود خواهید داشت.
وقتی یک تصویرگر تازه شروع به کار میکند برایش عجیب است که دیگر همکارانش نسبت به کارشان اعتمادبهنفس کافی ندارند. یک تصویرگر موفق حتماً خودش را یک هنرمند فوقالعاده نمیداند، بلکه فقط یاد گرفته است بر ترسهایش غلبه کند.
“عدم اعتمادبهنفس یا احساس ترس در بین بچههای تصویرگر نباید مانع این شود که آنها کارهایشان را به نمایش بگذارند چون اینکه کار شما چقدر خوب است مهم نیست.”
به نظر من تصویرگران به دو دسته تقسیم میشوند. دستهی اول تصویرگرهایی هستند که کارهایشان را مخفیانه در اتاق زیرشیروانی توسعه میدهند. و شما مدتها کاری از آنها نمیبینید تا اینکه یک لحظه (البته اگر وارد این مرحله شوند) احساس میکنند که به اندازهی کافی پیشرفت کردهاند که کارهایشان را به نمایش بگذارند. آنها یک دفعه سر و کلهشان پیدا میشود در حالی که فوقالعاده هستند و از همان ابتدا موفق عمل میکنند. البته ممکن است خیلی خوب نباشند و بسیار ناامید شوند چون سخت کار کردهاند تا به اینجا برسند و تحمل شکستشان پایین است.
دستهی دوم آنهایی هستند که کاملا پیشرفت کردهاند. آنها از پانزده سالگی وبلاگ خودشان را راه اندازی کردهاند و از آن زمان کارهایشان را به اشتراک میگذاشتند. و در زندگیشان پنج بار وبسایت میسازند و شاید ده تا لوگوی مختلف داشته باشند. وقتی نام آنها را گوگل میکنید در ابتدا کارهایشان بر روی کاغذ، و بعد با گواش و الان به شکل دیجیتال میبینید. ممکن است بعضی از این کارها مزخرف یا غیرحرفهای بهنظر برسند. من ( بودیل جین ) به دستهی دوم تعلق دارم که در طول سالها پیشرفت کردهام. هر کسی میتواند نام من را گوگل کند و تصویرگریهای ابتدایی من را از زمانی که در مدرسه هنر بودم ببیند. شاید شرم آور باشد ولی من از همان ابتدا این روش را انتخاب کردم و مؤثر بوده.
جهت خواندن مطالب و یادداشتهای دیگر غزل مشرف اینجا کلیک نمایید.
جهت خواندن مطالب در زمینه هنر و گرافیک کلیک نمایید.
لطفاً به این یادداشت امتیاز بدهید.