رمان همسایه ها اثر احمد محمود
رمان همسایه ها مهمترین نوشته احمد محمود نویسنده نامدار معاصر ایرانی است که به نقد وضعیت سیاسی و اجتماعی زمان ایران قبل از کودتای ۲۸ مرداد میپردازد و خالد شخصیت اصلی داستان است. پس در ادامه یادداشت با من همراه باشید تا به معرفی کتاب بپردازم.
کتاب همسایه ها را پدرم برای خواندن بهم معرفی کرد، میگفت خودش در دوران دانشسرا از دوستی کتاب را امانت گرفته و خوانده و چنان مجذوب قصه و شخصیت اصلی رمان شده که بعد از سالها با شنیدن اسم خالد به یاد خالدِ همسایه ها میوفته.
داستان کتاب همسایه ها
خالد جوان اهوازی که در قصه شاهد بلوغ همه جانبهی او هستیم، از نوجوانی تا ۲۳ سالگی.
خالد همچنان که رمان پیش میرود از نوجوانی بیتجربه به فردی سیاسی تبدیل میشود.
داستان، دورانِ پیش از کودتای ۲۸ مرداد و نهضت ملی شدن نفت در شهر اهواز را روایت میکند.
رمان از حیاط خانهای دنگان در اهواز ۱۳۲۸ آغاز میشود. با فریاد یکی از زنانِ همسایه به نامِ بلور، در حیاطِ خانهای که دور تا دور اتاق است و هر اتاقی مستأجری دارد. در صبحی سرد فریاد بلور خانم که از دردِ ضربه ی کمربندِ پهن چرمی شوهرش به خود میپیچد، داستان شروع میشود.
شخصیت خالد
راوی داستان همان خالد است، خالد تا چهارم دبستان درس خوانده است، پدر مذهبی و خرافاتیش (اوسا حداد) از حاج شیخ علی شنیده درس خواندن زیاد آدم را سر به هوا میکند.
خالد آیتالکرسی را بی غلط میخواند. او با مادر و خواهر کوچکترش در یکی از اتاقهای خانهی دنگال زندگی میکند.
خالد روزها خودش را با پراندن کفتر روی پشت بام و رفتن به قهوه خانهی امان آقا ( شوهر بلور خانم ) سرگرم میکند و در روزهای گرم با آب تنی در حوض حیاط همراهِ دختر دودی و لاغرِ آفاق به اسم بانو روز را به شب گره میزند.
در خانهی دنگال هر روز صدای فریاد بلور خانم شنیده میشد. هر روز بوی تریاک خواج توفیق را میشد استشمام کرد، صدای الله اکبر گفتن عمو بندر هنگام نماز خواندن و جدلهای محمد مکانیک با همسایه ها و تمسخر عقاید دینی و خرافیشان از مکررات خانه دنگال است که هنگام خواندن رمان آنچنان از نگاه خالد با این مکررات درگیر شده بودم که گویی یکی از اتاقهای خانهی دنگال از آن من است.
بلور خانم با نشان دادن جای زخمها که با ضربههای کمربند امان آقا روی بدنش میوفتاد به خالد، باعث تحریکشدن حس کنجکاوی خالد میشد و همین باعث شد که خالد زودتر به سمت بلوغ جنسی قدم بر دآرد.
تغییر مسیر زندگی خالد
خالد به جرم شکستن شیشه پنجره خانه غلامعلیخان پایش به کلانتری باز شد، و به جرمِ گناه نکرده به زندان افتاد، این اتفاق باعث شد که خالد از لحاظ فکری به سمت بالغ شدن خیز بردارد.
در زندان با شفق و طرز فکر او آشنا شد، شعار نفت باید ملی شود را برای اولینبار از دهان شفق شنید.
خالد بعد از آزادی از حبسِ کوتاه مدت با پخش اعلامیههای ضد استعماری به دوستی و همکاری با شفق و گروهش ادامه داد.
در یکی از تظاهرات خیابانی هنگام فرار از دست مأموران پایش آسیب دید و همین باعث آشنا شدن با سیه چشم شد، دختری از طبقهی مرفه.
خالد درگیر عشق شد و همین باعث شد از بلور خانم فاصله بگیرد و بخاطر این مسئله حس خوشایندی داشت.
خالد باز به زندان افتاد اما اینبار جرمش با دفعهی اول خیلی تفاوت داشت. او به جرم پخش اعلامیههای سیاسی به زندان افتاده بود، شکنجه، حبس انفرادی زندگی در کنار مجرمین با سابقه او را زوتر به بلوغ سیاسی و اجتماعی رساند. او بعد از زندان به سربازی میرود و قصه با یک پایانِ ناتمام تمام میشود و ذهن من روزها درگیر قصهی آدمهای احمد محمود میماند.
سالها از نوشتن کتاب همسایه ها میگذرد و هنوز رنجِ طبقه فرودست همان است، خرافهپرستی و اختلاف طبقاتی به وفور مثل زمانِ رمان همسایه در این کشور دیده میشود و هنوز هستند خالدهایی که جوانی نکرده بزرگ میشوند.
قسمتهایی از کتاب همسایه ها :
پدرم نوشته است که اول پائیز سرمیزند و اگر کار و کاسبی خوب بود میماند.
اینطور که پیداست. این روزها. از روبراه شدن کار و کاسبی اصلا ًخبری نیست.
تو هر قهوه خانه که نگاه کنی. دسته دسته بیکارها نشستهاند و غم کلاف میکنند.
تصفیه خانه خوابیده است. بازار بیشتر کساد شده است و گشنگی دارد به خیلیها زور میآورد.
بابا، چرا جعفر خودشو کشت؟-
سیبک گلوی پدرم بالا و پائین میشود.
گشنگی پسرم…گشنگی… مگه آدم چقد می تونه طاقت بیاره؟-
اگر شما هم به رمان و کتاب علاقهمندید میتوانید بیشتر بخوانید.
یادداشتهای دیگر از زری صیدمحمدی رو اینجا دنبال کنید.
“لطفاً به این یادداشت امتیاز دهید.”