کتاب جان شیفته اثر رومن رولان
بعضی از رمانها بعداز تمام شدنِ کتاب تازه در ذهن و روان ما شروع میشوند، کتاب جان شیفته اثر رومن رولان (Romain Rolland) نویسنده مشهور فرانسوری، برای من از آن رمانها بود و آنت شخصیت اصلی داستان همیشه با من است. شما در این رمان در جامعهای که کسی انتظارش را ندارد با شخصیتی به نام آنت آشنا میشوید که برای رسیدن به آرمانهای زندگیش از سنتشکنی هراسی ندارد. برای همین میخوام در این یادداشت به معرفی رمان جان شیفته بپردازم. لازم به ذکر است که باید یادآوری کنم رومن رولان موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۱۶ برای این کتاب شد.
آنت شخصیت اصلی رمان
کتاب جان شیفته وضعیت اجتماعی فرانسه در ابتدای سدهی بیستم را به تصویر میکشد.
قهرمان اصلی داستان زنی است به نام آنت ریوی یر.
رولان رومن نویسنده داستان در مورد آنت می نویسد: (قهرمان اصلی جان شیفته آنت ریوی یر به گروه پیشتازان آن نسل از زنان تعلق دارد که در فرانسه ناگزیر گشت با پنجه در افکندن با پیش داوریها و کارشکنی همراهانِ مرد خویش، راه خود را به سوی یک زندگی مستقل باز کند).
آنت در عصری زندگی میکرد که در فرانسه، استقلال برای زنان حتی در ذهن هم نمیگنجید. زنها با کوتهفکری و افکار پوسیده زندگی میکردند.
آنت در جامعهای بهدور از عشق تصمیم میگیرد که به دنبال عاشقانههایش برود، او عاشق زندگیکردن است و در این راه سختیهای زیادی را تحمل میکند.
تلاش آنت برای زندگیکردن در میان قضاوتها و کوتهفکرانی که در اطرافش بودند برای من بسیار قابل ستایش بود. آنت مثل معنی نام خانوادگیش یعنی “ریوی یر” که به معنی رودخانه است شبیه رودی پر پیچ و خم است که از میان سنگها و صخرهها راه خود را به سوی زندگی باز میکند.
او زیر فشارهای زندگی خم نمیشود و به سوی اولین زن مدرنیته شدن قدم بر میدارد. یکی از اولین زنان عصر خود که در مقابل افکار پوسیده میایستد تا زندگی مستقلی داشته باشد.
خلاصه داستان
در شروع داستان آنت پدر خود را که بینهایت دوست داشت از دست میدهد، او که پیشتر مادر خود را نیز از دست داده بود با ثروت به جا مانده از پدر زندگی میکند و از لابهلای یادداشتهای به جا مانده از پدر و مادرش خود را بیشتر می شناسد. او کشف میکند که خواهر ناتنی دارد که در خیاطی کار می کند، به این ترتیب او به سراغ خواهرش میرود. خواهری که به واسطه زندگی متفاوتش با آنت تفاوتهای زیادی دارد.
در این میان آنت عشق و شور جوانی را میچشد. او در محفلها و مهمانیهای بورژوایی پاریس با جوانی به نام بریسو آشنا میشود، با اینکه آنت، بریسو را دوست دارد، اما به احساسش اجازه نمیدهد تا در وجود کس دیگری محو شود، او به خوبی درک کرده که هر کس دنیای متعلق به خودش را دارد که نباید نادیده گرفته شود. خانواده بریسو از او انتظار داشتند دنیایش را نادیده بگیرد اما آنت با تمام قدرت مقابل خواستهی آنها میایستد و نمیخواهد وارد پیوندهای انحصاری و بندگیوار شود.
در کتاب جان شیفته ، آنت جملهای میگوید که بعد از خواندش به این فکر کردم که چه انگشت شمارند زنانی که در عصر حاضر اینگونه فکر کنند.
(اگر خودم را تفویض کنم؛ زیاد از آنچه باید از خودم مایه میگذارم و آن وقت میبینم که خفه میشوم انگار سنگی بر گردنم بستهاند و در حال غرق شدنم)
آنت آرمانی را دنبال میکند که آرمان انسانهای اصیل است، آزادی درون. در زمانهای که عافیتطلبان هیچ آرمانی را تاب نمیآورند، آنت برای من قهرمانی است که زندگیِ نکردهام را با او زیستهام.
قسمتهایی از کتاب جان شیفته :
- حتی اگر ما نجنبیم، زمان از بهرِ ما می جنبد و گریز روزها کافی است تا پنداری را که می خواهیم ثابت نگه داریم به دنبال بکشد.
- پیوندِ دو تن نباید به زنجیر کشیدنِ دو جانبه باشد. باید یک شکفتگیِ دو جانبه باشد.
- گذشتهای که انسان از آن رنج می برد، همچمون چرم ساغری است، گذشت زمان تنگتر و تنگترش میکند. تن انسان باز بیشتر از آن مچاله میشود.
- خدایا، ما همه چیز داریم، میپنداریم که همه چیز در تملک ماست و با این همه مانع آن نمیتوانیم شد که از اعماق گذشته، افسوسی، پشیمانی زهرآگین یک چیز بیاهمیت که از دست دادهایم سر برآورد و این چیز بیاهمیت، همه چیز میشود، همه چیز ناچیز میگردد و این شکافی، ترکی در پهلوی جام زندگی است و همه محتوای آن جاری میشود و میرود.
- به رغم دامهای طبیعت و همه آنچه اجتماع برای زهرآگین کردن جوانی اختراع کرده است و از جمله میخکوب کردنش بر نیمکتهای شکنجه (دبیرستان یا سربازخانه) غلغل و آشوب جوانی چه زیباست.
اگر شما هم به رمان و کتاب علاقهمندید میتوانید بیشتر بخوانید.
یادداشتهای دیگر از زری صیدمحمدی رو اینجا دنبال کنید.
“لطفاً به این یادداشت امتیاز دهید.”