رسپیهای خوشمزه یا چگونه غذاهای خوشمزه درست کنیم؟
علاقه من به آشپزی
از وقتی قدم به گاز رسید، آشپزی میکردم. نه به خاطر اینکه مجبور باشم نه، چون خوشم میومد مزههای جدید و جالب درست کنم. چیزایی که مامانم اهلش نبود زیاد. اون موقع هم اینترنت و گوگلی در کار نبود که هر ماده غذایی که سرچ کنی یک لیست بلند و بالا از رسپیهای خوشمزه تمام دنیا در اختیارت باشه. تمام دانش آشپزیمون برمیگشت به یک کتاب قطور و رنگی که متعلق بود به خانم رزا منتظمی. بعدا ظهرهای طولانی و گرم تابستون با خواهرم به عکس کیکهای جذابش نگاه میکردیم و یکی از رویاهای بچگیمون درست کردن اون کیک خامهای بود که یک بابانوئل کنارش وایساده بود.
خلاصه در نوجوونی با کمک این کتاب و خلاقیتهای شخصی یک چیزهایی درست میکردم که بعضی وقتا بد نمیشد و بعضی وقتا هم تنها کسی که راضی میشد بخوره بابا بود که دلم نشکنه.
کمک گرفتن از اینترنت
همینطور به ابتکاراتم ادامه دادم تا اینکه کمکم اینترنت و گوگل هم به کمکم اومد تا بتونم رسپیهای خوشمزه بیشتری پیدا کنم و برام مثل یک دنیای جدید بود.
اوایل ازدواج با شوقوذوق در محل کار، سعی میکردم توی اینترنت رسپیهای خوشمزه پیدا کنم و سر راه خونه مواد اولیه رو میخریدم و میرفتم خونه و با لوازم آشپزخونه نو و مورد علاقهی خودم که تک تکشون رو با عشق و سلیقه خودم انتخاب کرده و خریده بودم و چیده بودم درست کنم. بعضی وقتا نتیجه خیلی خوب میشد و بعضی وقتا هم افتضاح. معمولاً هم اصلاً شبیه عکسش نمیشد.
درست کردن غذاهای ایرانی
همین رویه ادامه داشت تا کم کم متوجه شدم که یک آقای ایرانی جزء نیازهای ماهانهاش اینه که حداقل ماهی یکبار قورمه سبزی و قیمه و خورشت بادمجون (غذاهای اصیل ایرانی)بخوره. برای همین دست به کار شدم. یک دفتر برداشتم و یک لیست نوشتم از تمام کسانی که میشناختم و آشپزیهاشون خوب بود. به نظرم هر کی در درست کردن یک یا حداکثر دو غذا خیلیییی استاده. برای همین جلوی اسم هرکس غذایی که با بهترین مزه درست میکرد رو نوشتم و هر وقت یکی از اشخاص توی لیست رو میدیدم، ازش میخواستم دستور درست کردن اون غذای ویژه خودشو بهم بگه.
اکثر افراد خیلی ذوق میکردند و با آب و تاب و اشتیاق زیاد دستورات رو میدادند و منم واو به واو مینوشتم. بعضیا که سن و سالی هم ازشون گذشته بود وقتی میدیدند با این علاقه دارم گوش میدم و مینویسم، یه خاطره یا قصه قدیمشونم از غذا و آشپزیهای جوونیشون رو برام میگفتند که خیلی شیرین بود.
نصیحتهایی در باب تهیه رسپیهای خوشمزه
مثلاً وقتی داشتم دستور فسنجون رو میشنیدم و مینوشتم برام گفت که وقتی مهمون رودرواسیدار داری، حتماً فسنجون هم درست کن و موقع کشیدن غذا اول از همه اونو بکش تو ظرف و بزار قشنگ یکم تو ظرف بمونه. اینجوری حسابی روغن میندازه و همه فکر میکنند فسنجونت معرکس.
یا یک نفر دیگه بهم میگفت وقتی داری سبزیهای قورمه سبزی رو خرد میکنی فکر کن هووته. اونجوری ریز ریزش کن که اصلاً زیر دندون نیاد.
یک نفر دیگه که ازش دستور کوفته گرفتم گفت که مادرشوهرش همیشه میگفته برای اینکه کوفتت وا نره، وقتی میندازیش تو آب، یه جیغ بزن که بترسه خودشو بگیره.
یک نفر هم که خیلی قدیمی بود بهم گفت وقتی شامی پوک درست میکنی وسطشو خیلی کوچولو سوراخ کن که بفهمن چه انگشتای ظریفی داری.
البته بعضیها هم انگار دلشون نمیخواست فوت کوزهگریِ کارشونو بگن و یکم خلاصه شده و با سانسور بهم میگفتند که البته این موضوعو در حین اجرای دستور میفهمیدم وقتی میدیدم یه جای کار میلنگه.
خلاصه بعد از مدتی من موندم با یک دفتر جادویی پر از دستورات پخت غذاهای اصیل ایرانی و رسپیهای خوشمزه. اونم بهترین رسپیها ، البته از نظر خودم.
نویسنده یادداشت: سیما علوی
برای خوندن یادداشتهای دیگه در مورد آشپزی ، اینجا رو بخونید