فیلم کشتن گوزن مقدس ؛ ضعف علم و روانشناسی در برابر ماورا؟
فیلم کشتن گوزن مقدس اثری مرموز
فیلم کشتن گوزن مقدس اثری است از یورگوس لانتیموس (Yorgos Lanthimos) کارگردان و فیلمنامهنویس یونانی که محصول سال ۲۰۱۷ است. این فیلم در هفتادمین جشنواره فیلم کن در سال ۲۰۱۷، موفق به کسب جایزه مشترک بهترین فیلمنامه شد. در فیلم همانطور که از اسمش پیداست با اثری مرموز و غیرقابل پیشبینی مواجه هستیم که یورگوس لانتیموس بیننده را تا آخر ماجرا با خود همراه میسازد و در آخر سر آن را غافلگیر میکند. به همین دلیل در این یادداشت قصد دارم که به تجزیه و تحلیل فیلم بپردازم پس با من همراه باشید.

با دادن امتیاز به این یادداشت در پایان، میتوانید نظر خودتان را به ما اعلام کنید.
خلاصه داستان:
دکتر استیو مورفی (با بازی کالین فارل ایرلندی) دکترجراحی است که بعد از یک جراحی ناموفق، برای راضی کردن وجدان خود با فرزند شانزده سالهی بیمار، مارتین (با بازی بری کوهگن) که بر اثر جراحی او از دنیا رفته، ارتباط برقرار میکند. حتی او را به خانه دعوت میکند. در حالیکه در ظاهر ارتباط معقول و خوبی در جریان است و پسر هم دکتر را برای شام به خانه دعوت میکند، در آنجا اولین برخورد مادر پسر با دکتر نشان میدهد که او میخواهد با دکتر رابطه برقرار کند. در حالیکه دکتر به زندگی و خانواده خود بسیار پایبند است حاضر به این رابطه نمیشود.
از اینجا وارد نیمه ی دوم فیلم میشویم. گویی سراشیبی سختی در خانواده دکتر ایجاد میشود. از فردای آن روز پسر کوچکش پایش از حرکت میایستد و هیچ آزمایش پزشکی نمیتواند علت اصلی را پیدا کند. سپس دختر بزرگترش (با بازی رافی کاسیدی) در حالی که مشغول تمرین آواز است، نقش بر زمین میشود. تمام آنچه که مارتین گفته بود در حال عملی شدن است. هیچ پزشک و روان شناسی نمیتواند درمانی پیدا کند. خشم دکتر مورفی در قبال مارتین هم بینتیجه میماند و طبق صحبت مارتین برای آنکه دکتر مورفی از نابودی تک تک اعضای خانوادهاش جلوگیری کند باید به انتخاب خودش یکی از اعضای خانواده را به دست خودش قربانی کند تا خون پدر مارتین جبران شود. در پایانی حیرت انگیز دکتر دست به عملی وحشتناک میزند….

فیلم کشتن گوزن مقدس و اسطوره
عنوان فیلم یورگوس لانتیموس برگرفته از اسطورهی یونانی دیگری است در باب خطا و مکافات که اورپید در نمایش ایفیگنیا در اولیس (۴۱۳) روایتش میکند. اگاممنون، پادشاه تروا، هنگام شکار در بیشهزارهای آرتمیس بهتصادف گوزنی مقدس را میکشد. به مکافات این گناه، آرتمیس ایزدبانوی شکار او را مجبورمیکند دخترش ایفیگنیا را درپیشگاه خدایان قربانی کند. اما این بار درست در لحظهی آخر رهاییِ مقدس، همچون ماجرای ابراهیم و اسحاق، فرا میرسد؛ خدایان گوزن دیگری میفرستند تا بهجای ایفیگنیا قربانی شود.
در این فیلم زبان تصویر از ابتدا روایت یک فیلم رئالیستی را نشان میدهد. یک دکتر در بیمارستان کار میکند. ممکن است خطای پزشکی کند اما شرافت پزشک بودن را دارد. فردی قابل اعتماد است. جایگاه بسیار خوبی دارد. در خانواده جایگاه بسیار ویژه ای دارد. خانواده ای چهارنفره که در سکانس معرفی این خانواده روابط سالم یک خانواده به خوبی و به شکلی ظاهرا ساده تصویر میشود.
دوربین اصطلاحاً (Eye level) قرار دارد. و قرار هست با یک خانواده موفق آشنا شویم. همسر دکتر مورفی که یک روانشناس است. بسیار بر طبق اصول و مقررات خودش رفتار میکند. حتی در شبی که در همایش، سخنرانی دکتر مورفی موفقیت آمیز بود، باز هم برای به هم نخوردن برنامهی فردایشان زودتر از باقی افراد در آنجا، مجلس را ترک کردند. شاید اولین نشانه ای که میخواست به ما نشان دهد این است که این افراد متفاوت هستند.
زندگی دکتر ظاهرا بینقص پیش میرود. اما روابط دکتر مورفی با مارتین تا نیمه ابتدای فیلم از چشم خانواده پنهان است. در جایی که عوامل بیمارستان آنها را باهم میبینند شاید جرقهای میخورد که دکتر تصمیم میگیرد مارتین را به خانه خودش دعوت کند. و از آنجا شروع اتفاقات عجیب این خانواده آغاز میشود.
انتقام و خشم خدایان
در زبان اسطوره زمانی که انتقام و خشم خدایان به میان میآید، هیچ چیز نمیتواند تقدیر و تصمیم آنان را متوقف کند. در اینجا اسطورهای در شمایل پسربچه ظاهر میشود که در زبان تصویر او ظاهرا پسری معمولی است. اما گویی خدایگان انتقام به مارتین قدرتی فرا زمینی دادهاند. او میتواند پیشگویی کند. نه تنها پیشگویی کند که به مثابه ی یک پیغام رسان عمل میکند و گویی سرنوشت محتوم خانوادهی دکتر مورفی را تنها اطلاع میدهد.
یورگوس لانتیموس با این فضای کاملاً غیر واقعی در داستانی که تا دو سوم ابتدایی کاملا روابط و اتفاقات را رئالیستی و واقع گرایانه پیش برده بسیار فضای عجیبی در فیلم ایجاد میکند و مخاطب را به بهت میکشاند. ما به ازاء این فضای فیلم را در رئالیسم جادویی ادبیات میتوانیم پیدا کنیم. که مشخصه ی بارز ادبیات رئالیسم جادویی استفاده از اشخاص اسطوره ای و توتم است. دو مشخصه بارز در این فیلم.
زمانی که همسر دکتر مورفی جلوی مارتین زانو میزند و به نوعی او را میپرستد با این بخش اسطورهای مواجه هستیم که یک پزشک (دکتر مورفی) و یک روان پزشک که هرکدام نماینده بخش درمانگر جسم و درمانگر روان انسانها هستند، درمقابل بیماری ناشناختهای به زانو درامدهاند. بیماری که با روح انسانها سر و کار دارد. بیماری که گویی قدرت اسطورهای طوری آن را مقدر کرده که راه فراری از آن نیست.
و در فیلم میبینم که به راستی هیچ راه فراری نیست.

صحنه پایانی فیلم کشتن گوزن مقدس
صحنه پایانی فیلم کشتن گوزن مقدس یکی از عجیبترین پایان بندیهای سینمایی بود. این پایانبندی هم در فرم و هم در محتوا بسیار پایانبندی دشواری بود. زیرا تمام آنچه تا اینجای فیلم کنار هم چیده شده قرار هست با این پایانبندی معنای خود را مستحکم کند و در فیلم یورگوس لانتیموس(کارگردان این فیلم) این اتفاق می افتد.
زمانی که دکتر مورفی در زبان تصویر و به نوعی نمادین با پارچه ای، چشمان اعضای خانواده و چشمان خودش را میبندد. گویی به واقع نشان داده میشود که در مقابل بعضی وقایع ماورایی، علم و روانشناسی جوابی ندارند و به شکلی انسان را به بن بست میرساند که در این بن بست هیچ نوری نیست. این اتفاقات انسان را به تاریکی می کشانند. جنسی از تاریکی که انسان را مجبور به دست زدن به کاری میکند که حتی غیر قابل تصور است. وضعیتی که در تصویر به خوبی دیده میشود.
و در نهایت گلولهای که شلیک میشود و پیراهن پسر بچه آرام ارام خونین میشود و دکتر مورفی مریض خود، یعنی فرزندش را بدون توانایی در شناسایی بیماریاش به قتل میرساند تا نفرین خدایان گریبانش را نگیرد.
یک پایان مبهوت کننده…
برای پیدا کردن فیلمهای ارزشمند تاریخ سینما اینجا را کلیک کنید.
یادداشتهای پوریا سمندری را در این صفحه دنبال کنید.
” لطفاً به این یادداشت امتیاز دهید”