ویکتوریا سمجونوا ؛ گفتوگو با تصویرگر زن مستقل و موفق ساکن لندن
گفتوگو با ویکتوریا سمجونوا تصویرگر زن مستقل موفق
ویکتوریا سمجونوا Viktorija Semjonova یک تصویرگر زن مستقل و موفق متولد لتونی و ساکن لندن است که برای تحصیل در رشته تصویرگری به انگلستان آمد و درست در اوج بحران مالی سال ۲۰۰۹ فارغ التحصیل شد. پس مصاحبهای را که
اما علیرغم یک شروع چالش برانگیز، ویکتوریا سمجونوا در چند سال گذشته دوره درخشانی از زندگی کاریش را پشت سر گذاشته است.
رکود اقتصادی فرصتهای زیادی برای هنرمندان مستقلی مثل ویکتوریا به وجود آورد. در این سالها او با کمپانی Swatch، انتشارات پنگوئن Penguin و وبسایت Pinterest همکاری داشته است. ویکتوریا همچنین با استفاده از رسانههای اجتماعی مانند اینستاگرام فضای خوبی را برای فروش چاپها، کارت پستالها و آثار هنریش فراهم کرده است. او که تصویرگر مستقل است حالا به یکی از موفقترین زنان تصویرگر تبدیل شده.
ویکتوریا سمجونوا چرا تصویرگری را انتخاب کرده است؟
من همیشه شیفتهی نقاشی بودهام. زمانی که نوجوان بودم به مدرسه هنر رفتم و امیدوار بودم که یک حرفهی خلاقانه با پول بسیار پیدا کنم.
طراحی داخلی و معماری آن روزها بسیار طرفدار داشتند ولی از نظر من زیاد جذاب به نظر نمیرسیدند. مثلاً در معماری باید به اجبار یک ساختمان شیمی طراحی میکردم. این موضوع سخت و عریض و طویل برای من خوشایند نبود.
یک روز داشتم کتابی را میخواندم. کتاب پر بود از تصویرگریهای بینظیر. راستش تصور آنکه کسی برای کتاب تصویرگریهایی به این زیبایی خلق کرده باعث شد تا تصویرگری را انتخاب کنم. در سال ۲۰۰۹ در رشتهی تصویرگری از دانشگاه فارغ التحصیل شدم. کار پیدا کردن بسیار سخت بود ولی بیکار ننشستم.
کارهای بسیاری انجام دادم تا اینکه یک فروشگاه اینترنتی راه اندازی کردم و در آن چیزهایی مثل کارت پستال و پین فروختم. مدتی بعد اینستاگرام ساخته شد و در پیشرفت کارم به من بسیار کمک کرد. به اشتراک گذاشتن کارها در اینستاگرام و ارتباط با مردم در سراسر دنیا برای من بسیار لذت بخش بود.
من پینها و کارهای چاپیام را در اینستاگرام به اشتراک میگذاشتم. کمی بعد محصولات کمتری تولید کردم و درعوض بیشتر نقاشی کشیدم.
شما به انگلستان آمدید تا درس بخوانید و زندگی کنید. زندگی در انگلستان چه دستاوردی برایتان داشته؟
وقتی از دبیرستان فارغ التحصیل شدم بلافاصله تصمیم گرفتم تصویرگری بخوانم. اما در لاتویا (latvia) چنین رشتهای وجود نداشت. برای همین با خودم فکر کردم انگلستان حتماً باید جایی خارقالعاده برای تحصیل و زندگی باشد. و البته تنها زبانی که بجز زبان روسی بلد بودم انگلیسی بود.
برای همین انگلستان انتخاب راحت و فوقالعادهای بود. دانشگاه را کاملاً تصادفی انتخاب کردم و به دانشگاه University of Bedfordshire رفتم. در آنجا تصویرگری خواندم و البته باید بگویم به عنوان رتبهی برتر کلاس فارغ التحصیل شدم.
الان که در لندن زندگی میکنید، آیا لندن را خانه خود میدانید؟
بله! از نظر من لندن شهری شاد و با انرژی فوقالعاده است. یک مکان جادویی که من این را بلافاصله پس از پیاده شدن از قطار احساس کردم. در لندن همه نوع انسانی پذیرفته میشود. هیچ کسی مورد قضاوت قرار نمیگیرد. اینجا پر از آدمهای شگفت انگیز است. هرچه دوست دارید، هر شخصی که هستید، مطمئناً لندن به شما تعلق دارد. من از سال ۲۰۰۹ در لندن زندگی میکنم و فکر می کنم اینجا یکی از شگفتانگیزترین شهرهای جهان است. اما باید بگویم پس از خروج انگلستان از اتحادیه اروپا، احساسم نسبت به لندن تغییر پیدا کرد.
خیلی متأسفم که این را میشنوم. آیا خروج انگلیس از اتحادیه اروپا روی کارتان تأثیر گذاشته؟ ویروس کرونا چطور؟
احساس میکنم روند کار در چند سال اخیر کند شده است و تعداد کارها و سفارشهای آنلاین بستگی به این دارد که الان در دنیا چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است. و مسئلهی کرونا! البته! یک چیز کاملاً جدید.
نقاشیهایی که به صورت زنده انجام میدادم هنوز پابرجاست. و چند پروژه هم در دست دارم. و با پیگیری خبرها به همان اندازه که نگران آینده هستم به همان اندازه سعی میکنم روزم را بگذارانم و بهترینها را برای همه امیدوار باشم.
چرا به نقاشی کشیدن از روی مدل زنده علاقه دارید؟
درست است؛ من ویکتوریا سمنجونوا به عنوان یک تصویرگر زن مستقل دوست دارم نقاشی پرتره زنده انجام دهم. این کار دو ویژگی دارد که من آنها را می پرستم: نقاشی و ارتباط زودگذر و ویژگی سوم: مردم، من مردم را دوست دارم.
این تجربه نادری است که بنشینی و پانزده دقیقه به یک نفر نگاه کنی. یک ارتباط بینمان به وجود میآید. وقتی یک نفر جلوی من مینشیند و به کار من نگاه میکند و من به او نگاه میکنم، من عاشق احساسی هستم که در آن زمان تجربه میکنم.
این احساس دقیقاً زمانی که در حال ارتباط با کسانی که پرترهی آنها را میکشم در من به وجود میآید.
من عاشق احساس ارتباط با مردم هستم و دوست دارم با مردم آشنا شوم و فکر میکنم دیده شدن و شنیده شدن برای افراد ضروری است.
در آن پانزده دقیقه، هیچ تلفن یا حواس پرتی نیست. غالباً در رسانههای اجتماعی با افرادی که مدل من بودهاند در ارتباط میمانم، یا اگر شرایطش پیش آید با آنها برای نوشیدن یک فنجان قهوه قرار میگذارم. و بعد درحالی که آنها با یک پرتره دور میشوند من آنها را در حافظهام نگه میدارم.
کارت رو چطور توصیف میکنی؟
من سعی میکنم در کارهایم خطوط و رنگهای بازیگوش و احساس شادی که در هر روز، لحظات کوچک و پیش پا افتاده پیدا میشود را به تصویر بکشم.
من عاشق ثبت لحظههای زودگذر یا احساساتی هستم و امیدوارم با نقاشیهایم بتوانم برای لحظهای آرامش را به مخاطبم منتقل کنم.
شما یک زن تصویرگر مستقل هستید این عنوان را چگونه ارزیابی میکنید؟
من کارم را دوست دارم اما گاهی هم از آن متنفرم. و بعد دوباره آن را دوست دارم. این بهترین شغلی است که تا بحال داشتم چون با شخصیت من خیلی سازگار است. من نمیتوانم با کار گروهی ارتباط برقرار کنم (هرچند کار کردن در استودیو و همکاری با دیگران بهترین چیز در دنیاست).
این واقعیت را نیز دوست دارم که اگر احساس کنم کم کار و راکد شدهام، میتوانم مسیرم را تغییر دهم. من همچنین این آزادی را دارم که نه بگویم، چیزهای جدید را بدون اجازه امتحان کنم. این گاهی اوقات مشکل است چون وقتی به تنهایی پروژهای را انجام میدهم شخصی نیست که از او مشاوره بخواهم یا به من بگوید که کجای کارم ایراد دارد.
ویکتوریا سمجونوا ، افرادی که قدم در راه شما میگذارند چه توصیهای برایشان دارید؟
فکر میکنم من ویکتوریا سمنجونوا تنها توصیهای که میتوانم بکنم این است که حداقل در روز برای آنچه که دوست دارید (نه لزوماً برای پول) زمان بگذارید. اگر برایتان ممکن است برای کارتان فضا ایجاد کنید.
برخی از لذتهای کوچکی را که دوست دارید انجام دهید، در روز به خود هدیه دهید، ادامه دهید، چیزهایی را خلق کنید و تسلیم نشوید، بگذارید آن نور و برق در درون شما فضای خود را بگیرد و رشد کند.
“توصیهای که میتوانم بکنم این است که حداقل در روز برای آنچه که دوست دارید (نه لزوماً برای پول) زمان بگذارید. اگر برایتان ممکن است برای کارتان فضا ایجاد کنید.”
برای ادامه راه و ارائه خودتان چه کارهایی انجام دادهاید؟
انجام تصویرسازی به صورت زنده، برگذاری کارگاه آموزشی و نمایشگاه، تولید محتوای آنلاین، منعطف بودن در برابر تغییرات و گوش دادن به گفتهها و خواستههای مردم.
من (ویکتوریا سمجونوا) شاید تحت تأثیر هر آنچه در دنیا اتفاق میافتد قرار بگیرم و هنوز هم معتقدم بهترین کار حمایت از دیگران، تبلیغ بیزینسهای کوچک و افراد خلاق است. در هر موقعیتی که امکانش وجود داشته باشد این کار را میکنم.
در این مسئله ما همه درکنار هم هستیم و همانطوری که بعضیها میگویند داستان همیشه تنها درمورد تو نیست، گاهی اوقات خوب بودن خوب است و صادقانه بگویم جالبترین چیزهایی که در این تجربه رخ میدهد ارتباط، پشتیبانی، و دانستن این است که شما فرصتی برای بهتر کردن روز کسی و حمایت کردن از دیگری دارید. تجربهی بینظیری است.
و در مواردی که انتظار نداشتم اما به کلمهای مهربانانه یا همراهی کسی نیاز داشتم، مردم آنجا بودند. بنظرم مردم دوست داشتنی و آماده یاری کردن یکدیگر هستند.
جهت خواندن یادداشتهای دیگر از غزل مشرف وارد صفحه او شوید.
یادداشتهای هنر را از دست ندهید !!!
لطفاً به این یادداشت امتیاز دهید